Telegram Group Search
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚
دوستش داشتم!
برشی از کتاب دوستش داشتم،
_ من فکر هایم را کرده‌ام و به گمان‌ام این بهترین راه است: این که مثل تو زندگی خودم را داشته باشم و از راه دور دوستت داشته باشم.
هر خط از این کتاب مستقیم با روحتون ارتباط میگیره و فوق العاده لطیف و جذابه
اگر میخواید فارغ از همه‌ی مشکلات روزمره ارامش بگیرید این کتابو بردارید برید یه گوشه ساکت و توی دنیای دیگه برای چند ساعت هم که شده‌ ب آرامش برسید 🌻
#معرفی_کتاب
برشی از کتاب شهر اشباح،
_اکثر مردم فکر می کنند ارواح فقط شب ها، یا در شب هالوین که کل جهان تاریک و دیوارها نازک هستند، ظاهر می شوند. اما در حقیقت ارواح همه جا هستند. روی قفسه ی نان ها در سوپرمارکت محله تان، وسط حیاط مادربزرگ و یا حتی روی صندلی جلویی اتوبوس. صرفا به این دلیل که شما ارواح را نمی بینید، نمی توانید وجود آن ها را تکذیب کنید.
بهای کتاب :94تومان
@moonbook_shop 🖤
برشی از کتاب شهر اشباح،
 _دو تا «جیکوب» وجود داشت، یکی ایستاده در کنار من و دیگری در آینه، اما با هم فرق داشتند. «جیکوب» کنار من همانی بود که می شناختم. اما «جیکوب» در آینه، قیافه ای رنگ پریده و نزار داشت، لباس هایش خیس بود و آب از پاهایش چکه می کرد. این روزها به راحتی از چیزی نمی ترسیدم، اما دیدن «جیکوب» در آینه، مرا به وحشت انداخت.
@moonbook_shop 🧛
برشی از کتاب شهر اشباح،
_باید برایتان اعترافی کنم: بیشترین هراس من در زندگی غرق شدن نبود، علیرغم اتفاق رودخانه. بلکه بیشترین هراس من زنده به گور شدن بود. و زمانی که در تابوت را آرام روی خودم بستم و در تاریکی و هوای نمناک فرو رفتم، متوجه شدم که همچنان از زنده به گور شدن می ترسم.
@moonbook_shop 🖤
کتاب شهر اشباح نوشته ی ویکتوریا شوابه. کاسیدی از زمانی که تا آستانه ی غرق شدن پیش رفت، می تونه پرده ای رو که جهان مردگان و زندگان رو از هم جدا می کنه رو کنار بزنه و وارد دنیای اشباح بشه. حتی بهترین دوست اون یه روحه. به همین خاطر، اوضاع همین حالا هم به اندازه ی کافی عجیب به نظر می رسه، اما همه چیز قراره حتی عجیب تر از این بشه. وقتی پدر و مادر کاس، مجری برنامه ای تلویزیونی درباره ی مکانای تسخیر شده می شن، کاس به همراه‌شون به اسکاتلند می‌ره. توی اونجا، گورستان ها، قلعه ها و راهروهای مخفی، پر است از اشباح بی قرار و سرگردان. و وقتی کاس با دختری آشنا می شه که توانایی هایی مشابه با خودش رو داره، متوجه می‌شه که هنوز چیزهای زیادی هست که باید درباره ی پرده بدونه و همینطور درباره ی خودش.
مطمعنم که با خوندن تنها چند تا سطر ازین کتاب مشتاق خوندش شدید
با ورق زدنش توی دنیای ماورا غرق میشید
بهترین دوست شخصیت داستان ما یه روحه!
همین ب انداره کافی شگفت انگیز هست که همراه بشیم با قلم قوی این نویسنده و به پژواک ها گوش کنیم🤫

جهت ثبت سفارش :
@sun_storeee 🌑
شهر اشباح برای هدیه دادن به آدم‌هایی که عاشق دنیای خیالن فوق العاده‌ست.
شهر اشباح:
تقریبا به پایین قبر رسیده بودم که کفشم از پایم درآمد. خاک مانند باران از دیواره‌های قبر پایین ریخت.
نفسم را در سینه حبس کردم، و به راهم به پایین ادامه دادم. روی تابوت فرود آمدم. در تابوت را باز کردم و بعد خلاف تمام اعتقاداتم خزیدم داخل تابوت.
استخوان‌های زاغ قرمزپوش کنارم بودند. باید برایتان اعترافی کنم: بیشترین هراس من در زندگی غرق شدن نبود، علیرغم اتفاق رودخانه. بلکه بیشترین هراس من زنده به گور شدن بود. و زمانی که در تابوت را آرام روی خودم بستم و در تاریکی و هوای نمناک فرو رفتم، متوجه شدم که همچنان از زنده‌به‌گور شدن می‌ترسم. بدنم در کنار یک اسکلت با لباس قرمز رنگ و رو رفته قرار داشت..
کاسیدی دختری تسخیر شده! 🔪
#معرفی_کتاب
روح گریان من
اگه داستانای واقعی رو دوست داری روح گریان من یه گزینه‌ی معرکه‌ست. زندگی یکی از مرگ‌بار ترین جاسوسان تربیت شده توسط کره‌ی شمالی. یه دختر که توی نوجوونیش اموزشای سخت نظامی می‌بینه، جاسوس می‌شه و نصف دنیا رو بخاطر شغلش می‌گرده و توی انفجار یه هواپیما دست داره.
بهای کتاب :89تومان
@moonbook_shop 🖤
این داستان جذاب و دردناکه. و واقعیه. یکی از پرفروش ترین کتاب‌های جهان که خوندنش پر از ماجرهای هیجان‌انگیزه.
برشی از کتاب روح گریان من،
_ من مسئول مرگ 115 انسان بودم. ولی عجیب آن که تا قبل از قدم گذاشتن به آن دادگاه متشنج، تا این حد با تاثر و ترسم از کاری که انجام داده بودم مواجه نشده بودم. گرچه در یک هواپیما بمب‌گذاری کرده بودم، نه انفجار را دیده بودم و نه محل سقوط هواپیما را و تا آن لحظه این حس عجیب را داشتم که از هرگونه جرمی مبرایم؛ انگار اصلا جرمی اتفاق نیفتاده یا تقصیر من نبوده است.
برشی از کتاب روح گریان من،
_پس از مدتی لوله‌ها را از دهان و بینی‌ام خارج کردند و من بلافاصله با تمام قدرت زبانم را گاز گرفتم.  در کودکی داستان‌هایی شنیده بودم با این مضمون که آدم می‌تواند با این کار خودش را بکشد. تنها کاری که توانستم بکنم این بود که خودم را به تحمل دردی فوق العاده مجبور کنم. آن موقع نمی‌دانستم که وقتی بی‌هوش شوم بدنم زمام امور را به دست می‌گیرد و به هرحال دوباره شروع خواهم کرد به نفس کشیدن.
مغزم داغ کرده بود. گندش بزنن! چرا نمی‌تونم خودمو بکشم؟!
با خودم گفتم: «نکند کیم سونگ ایل هم نجات یافته باشد. شاید هم نه؛ اگر سیانور نکشته باشدش(با این فرض که سیانور را خورده باشد) اضطراب دستگیری‌مان برای کندن کلکش کافی بود. تا همین جا هم که زنده مانده بود خودش معجزه بود.»
𝘔𝘰𝘰𝘯 𝘣𝘰𝘰𝘬🌙📚
#معرفی_کتاب روح گریان من اگه داستانای واقعی رو دوست داری روح گریان من یه گزینه‌ی معرکه‌ست. زندگی یکی از مرگ‌بار ترین جاسوسان تربیت شده توسط کره‌ی شمالی. یه دختر که توی نوجوونیش اموزشای سخت نظامی می‌بینه، جاسوس می‌شه و نصف دنیا رو بخاطر شغلش می‌گرده و توی انفجار…
برشی از کتاب روح گریان من،
_در اتاق انتظار کثیف و تاریک متهمان نشسته بودم، نفسم بالا نمی‌آمد و منتظر اعلام مجازاتم بودم. آن بیرون و در سالنی که به دادگاه ختم می‌شد اجتماعی خشمگین پشت در موج می‌زد و من یک آن ترسیدم که نکند در را بشکنند. صدایشان مانند غرشی ‌سهمگین برمی‌خاست و انگار دشنام‌هایشان تمام ساختمان را می‌لرزاند.
قاتل، قاتل، قاتل…
مُشتم را گره کردم و دیدم تمام بدنم می‌لرزد. داشتند به خاطر من داد می‌زدند. داشتند بر سر من داد می‌زدند.
#معرفی_کتاب
میخواید یه داستان واقعی بخونین؟
آخرین دختر...
برشی از کتاب آخرین دختر،
_چند ساعت پیش، داعش حملات غافلگیرانه‌ای به چندین روستا در این منطقه کرده بود؛ هزاران ایزدی را از خانه‌هایشان به‌سمت گروهی از مردم سرگردان و مضطرب در کوه شه‌نگال هدایت کرده بود که خیلی زود به لشکر شکست‌خورده تبدیل شده بودند. پشت سر آنها، شبه‌نظامیان هرکسی که دین اسلام را نمی‌پذیرفت، یا هرکسی که برای فرار خیلی سرکش بود یا سراسیمه بود را می‌کشتند و آنهایی که آهسته‌تر می‌رفتند و عقب مانده بودند را تعقیب کرده و به آنها شلیک می‌کردند یا گلویشان را می‌بریدند.
بهای کتاب :120تومان
@moonbook_shop 🖤
برشی از کتاب آخرین دختر،
_زمانی که صدام در جایگاه قدرت بود مدرسه یک هدف مشخص داشت: او امیدوار بود با ارائه آموزش دولتی، هویت ایزدی ما را از بین ببرد. در هر درس و کتاب درسی مشخص بود که در آنها هیچ اشاره‌ای به ما، خانواده‌های ما، دین ما یا فرمن‌های علیه ما نشده بود. هرچند بیشتر ایزدی‌ها با صحبت‌کردن به زبان کردی بزرگ می‌شدند، ولی درس‌های ما به زبان عربی بودند. کردی زبان شورش بود و حتی ایزدی‌های کردزبان می‌توانستند تهدید بزرگی برای دولت باشند.
@moonbook_shop 🌻
2024/04/29 14:02:29
Back to Top
HTML Embed Code: